سورناسورنا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

فرشته عاشقی، پسرم سورنا

بازی‏ های جدید

چند وقت پیش یک بار با هم گردو شکستم بازی کردیم و گذشت تا دیشب که دیدم به بابا گفتی بیا بازی و روبه روی هم ایستادید و شما میگفتی گردو بابا میگفتم شکستم و از اونجایی که همیشه هم باید برنده باشی چندتا قدم بزرگ برمیداشتی و پاتو میذاشتی رو پای بابا و میگفتی پاتو شتوندم(شکوندم) گفتم سورنا از دفعه پیش که بازی کردیم یادت مونده بابا گفت نخیر هر روز تو پارکینگ بازی میکنیم. بعد از اون نوبت بازی ثابت هر روز خونه ما شد یعنی مسابقه دو، منتها دیشب یه بالش دست خودت میگرفتی یه دونه هم میدادی دست بابا و با اون بالشه استارت میزدید و میدویدید، برای شام گفتیم عزیز بیاد پایین وقتی اومد گفتی عزیز بیا بِدو بِدو بازی و کلی با عزیز دویدی و دیگه شامُ خوردیم و ...
13 مرداد 1399

زمینی که عجیب گرد است

دیروز اتفاقات عجیبی افتاد.  مامان ساناز و همه همکاراش حسابی شوکه شدن. امروز صبح که سیستمم رو روشن کردم ایمیل حلالیت همکارم رو دیدم، برای یک لحظه روزها و ساعتهایی که میتونستم کنار تو باشم و به خاطر جاه طلبی این آدم این حق از من ضایع شده بود از جلو چشمام گذشت، همه منم منم هاش، همه ژستاش... چندماهی که به خاطر تمدید قرار داد اصلا حق شیر رو مطرح نکردم ...دو سالی که هیچ روزی از حق شیرم استفاده نکردم... همه این روزها گذشت و حالا داره میره البته خواستن که بره با کوله باری از حقوقی که بر گردنشه. و امروز بیشتر از همیشه اعتقاد دارم که این زمین بدجوری گرده، میگرده و میگرده و همه چیزهایی که برای دیگران خواستی و پیش آوردی رو از جلو چ...
12 مرداد 1399

باران مرداد

چهارشنبه ازم پرسیدی مامان فردا پیشمی گفتم نه باید برم سرکار. گفتی فردا پنج شنبه است باید بمونی، من و بابایی و مامانی زدیم زیر خنده. قربون دل کوچولوت برم که به آخر هفته که میرسه دیگه کم طاقت میشی و قشنگ پنجشنبه رو میشناسی. مامان آخر این ماه ممیزی داره و باید چند هفته ای رو بیاد سرکار واسه همین بابایی و مامانی و خاله تایمشون رو طوری هماهنگ کردن که بتونن پنجشنبه هارو هم پوشش بدن. پنج شنبه  که اومدم با بابایی تو پارکینگ بودی، عصری هم خاله شقایق اومد خونمون و از اونجایی که کلا خواب ظهر رو فراموش کردی اومدی تا می تونستی با ما ورزش کردی انقدر خوشگل و سنگین ورزش میکردی که خاله شقایق بهت میگفت بدو آب بخور دوباره بیا. خلاصه به قسمت آخ...
11 مرداد 1399